عنایت حضرت ولی عصر(ارواحنا له الفداه)

نويسنده:حجت الاسلام مهرداد آقا شريفيان
در این مقاله حكايتی از دادرسي‌هاي امام زمان(عجل الله تعالي فرجه) بیان می کنیم. مدتي ولايت بحرين تحت تصرف سلطان فرنگ بوده حاكمي برايش قرار داده بوده و يك وزيري داشت از ناصبيان (يعني دشمنان شيعه) كه هميشه درصدد بوده و شيعيان را نابود مي‌كرده – چون در بحرين علماي شيعه خيلي خوب داشتيم- يك روز اين وزير خراب ناصبي مي‌آيد و يك اناري مي‌دهد دست والي. اين انار برجستگي‌هايي روي آن نقش بسته بوده «لااله الا الله، مُحمدٌ رسولُ الله اَبابكر وَ عمر و عثمان و علي خلفاء رسول الله» نه اينكه دستكاري كرده باشد يا نوشته باشد. انار طبيعي نقشش اين است اين را به حاكم مي‌دهد و مي‌گويد كه اين رافضي‌ها را بخواه تا جواب اين انار را بدهند. يا مطيع بشوند يا بايد اينها كشته شوند يا تبعيدشان بكنيد. هفتاد نفر از علماي شيعه را مي‌آورند انار را مي‌دهند به دست آنها، مي‌گويد اين مصنوعي نيست. يا جواب اين انار را بدهيد يا يكي از اين سه كار در مورد شما انجام مي‌شود. اينها متحير ماندند كه چه بگويند. بعد از فكر زياد مي‌گويند سه روز به ما مهلت بدهيد پس از سه روز اگر جواب آورديم كه خيلي خوب و الّا هر كاري مي‌خواهيد بكنيد. اينها هم مهلت مي‌دهند و آنها مي‌آيند بيرون. دو شب اول را جمع مي‌شوند و آه و ناله و زاري و توسل و گريه، نتيجه نمي‌دهد. شب سوم احمد ابن محمد ابن عيسي كه از بزرگان اينها بوده است تنها حركت مي‌كند از خانه بيرون مي‌آيد و مي‌رود در صحرا باحال گريه، بي‌انداره گريه مي‌كند يك وقت يك صدايي مي‌شنود كه مي‌گويد: احمد ابن محمد ابن عيسي براي چه در اين وقت شب تاريك از خانه بيرون آمده‌اي؟ عرض مي‌كند: صاحب صدا، تو را چه كار به كار من. من دردي دارم مرا به حال خودم واگذار، آمده‌ام اينجا يك توجهي به امامم، امام زمانم پيدا كنم. مي‌فرمايد: حاجتت چيست؟ مي‌گويد به شما نمي‌گويم. مي‌فرمايد: مي‌دانم براي چه آمده‌اي براي اناري كه وزير حيله كرده (درست كرده) براي آن آمده‌اي. برگرد برو راحت باش، رفقايت را هم خبر كن صبح برويد. اين وزير وقتي اين انار كوچك بوده يك قالبي از گل ترتيب داده مثل مُهر كه وارونه مي‌كنند توي اين قالب كنده‌كاري كرده است «بسم الله الرحمن الرحيم» تا آخر و اين انار كوچك را توي اين قالب گذاشته و بسته؛ انار رشد كرده و گودي‌ها را پر كرده. اين مصنوعي است، اين‌گونه حيله كرده است. برو آنجا، نزد حاكم. بگو جواب آورديم. جواب مي‌خواهد. بگو، موقوف است به رفتن در خانه‌ي وزير، وزير حاضر نيست، نمي‌خواهد اين كار را بكند. اگر گفت حتماً بايد جواب بدهيد، بگو برويم خانه‌ي وزير ناچار مي‌شود قبول كند. مي‌رويد در خانه دق الباب مي‌كند. وزير مي‌خواهد زودتر برود در خانه، نگذاريد. خودت زودتر وارد شو. طرف راست، پله مي‌خورد مي‌رود بالا، اتاقي است. داخل آن اتاق تاقچه‌اي است، كيسه كرباسي قالب انار گلي آنجاست قالب را بردار بده به دست والي و تزلزل هم نداشته باشيد و بعد به والي هم بگو كه امر كند خود وزير اين انار را بشكند دود سياهي از آن بلند مي‌شود و صورتش را سياه مي‌كند و او را هم خواهد كشت شما هم آزاديد.

منبع:خورشيد مهر، برگرفته از كتاب «شيفتگان حضرت مهدي (عليه السلام) ج 2 صفحه 217 الف